دادشاه پایان دوران سنتی شورش و یاغیگری است.
دادشاه به مهیم خان
لاشاری احترام میگذاشت و به همین جهت مهیم خان به او پیغام داد که از شاه برای تو
و همراهانت تأمین گرفته ام، از کوه پایین بیا و با نماینده ارتش که همراه من است،
مذاکره کن. دادشاه پذیرفت. (میگویند عیسی خان هم قسم قران خورده که دادشاه بیا در
امان هستی...اما من در این مورد اطلاع ندارم...)
مهیم خان لاشاری، سروان ریگی، استوار یادگاری، گروهبان محمودی (به جای سرهنگ ژیان که ظاهراً ماشینش بین راه گه به هیچان خراب میشود)، و چند تفنگچی بلوچ، به سوی محلی که قرار گذاشته بودند، رفتند. دادشاه هم سر قرار رفت اما صحبت از تسلیم بدون قید و شرط او کردند و با خواسته او (آزادی برادرش احمد شاه که دولت پاکستان تحویل رژیم شاه داده بود) هم، موافقت نشد.
دادشاه که گویا قصد گروگانگیری داشته تا بلکه با رهایی برادرش موافقت کنند، حاضر به تسلیم نمیشود و معلوم نیست چه پیش میاید که مهیم خان به طرف او شلیک میکند... (البته نمیدانم رئیس قبیلهای که جد اندر جدش، سردار یکی ازطوایف پرآوازه بلوچستان بوده چگونه میتواند زیر قولش بزند و به سوی دادشاه شلیک کند؟)
در درگیری بین طرفین، برادر دیگر دادشاه (محمد شاه) نیز، تیر میخورد و جان میسپارد.
دولت برادر دوم دادشاه (احمدشاه) را هم که پاکستان تحویلش داده بود، بدون محاکمه تیرباران کرد. گفته شده آنروز خود «مهیم خان لاشاری» هم کشته میشود.
البته روی داستان دادشاه، همه بلوچی ها نظر یکسان ندارند و برخی کشتن وی را با گلوله های «مهیم خان» نمیپذیرند و میگویند اگر مهیم خان قصد کشتن دادشاه را داشت میتوانست بدون اینکه جان خود را بخطر باندازد بوسیله افراد طایفه بزرگ لاشاری قالش را بکند...
با همه حرف و حدیث ها اما، در این واقعیت نمیتوان تردید کرد که مسئله دادشاه، بلوچها را با هم پیوند داد.
چون جرقه طغیان دادشاه توهین ناموسی و هتک حرمت وی توسط خوانینی بود که دولت مرکزی از آنها حمایت میکرد، همه بلوچها آن را مسئله خود میدانستند و روزنامههای بلوچ زبان با حمله به رژیم پهلوی و خوانین اشاره میکردند که قهرمان ملی آنان مظلومانه و با حیله و مکر خوانین و دولت از پای درآمده است.
فراموش نکنیم که دادشاه در ساختار سنت های حاکم بر جامعهاش قیام کرد.
قیام دادشاه پایان دوران سنتی شورش و یاغیگری است.
همنشین بهار
در مورد دادشاه که در کل با همه نقاط منفی اش، ظلم ستیز بود، تا حالا دو جور ارزیابی داشتیم. یا سیاه سیاه (متعلق به برخی خان های بلوچستان) یا سفید سفید که فیلم دادشاه،با بازی سعید راد نشان داد
البته صدی نود مردم بلوچستان الگویشان دادشاه است اما نه با انگیزه های آخوندها.
چهره واقعی دادشاه را که محصول ظلم و جور خوانین و رژیم پهلوی و جامعه عشیرتی فئودالی بلوچستان است این مقاله به درستی نشان داده است.
آخوندها که اگر الان دادشاه بود، وی را یا کشته بودند یا زیر شکنجه می بردند، در تبلیغات خودشان یک جانبه و دروغ ، وی را به شکل یک حزب اللهی کله شق بلوچی که گویا با نقشه آمریکا خونش بر زمین ریخت، جلوه دادند و کوشیدند بلوچ به جان امده از ولایت فقیه را خلع شعار کنند.
در خارج هم غیر از شماری از خوانین بلوچ که از وی کینه دارند، یا در نقطه مقابل عاشقان و شیفتگان دادشاه که دائم به او درود و سرود می فرستند، به او کسی نپرداخته بود.
واقعش رژیم خیلی از مبارزات دادشاه به نفع خودش سود برد و گمان من این است که کسانیکه در خارج زندگی میکنند از این موضوع اصلا خبر ندارند.
سلام عزیزم درود بر شما من یکی از اقوام دادشاه هستم شما اکر کاست ملا کمال خان کوش کنی همیه قیصه دادشاه را براتون تعریف مکند این شعر را یکی که ساکن بشکرد است که شاعر هم هست که اسمش ملا ابوبکر است این قصه دادشا ه را را کفته است در ضمن مهیم خان دادشا راازبشت سر سر دادشاه را با اسلحه کمری به دادشا شیلیک میکند محمدشاه که برادر دادشاه صدای شلیک را میشنود مهیم خان رامحمدشاه همراهان مهیم خان را مکشد بعد\ که همه را کشت از سر کوه میاد که دادشا راببیند که محمدشاه یکی از کروهبان که زحمی بود محمد شاه را مزند همی اینها9 نفر بودند