دادشاه پایان دوران سنتی شورش و یاغیگری است.
دادشاه به مهیم خان
لاشاری احترام میگذاشت و به همین جهت مهیم خان به او پیغام داد که از شاه برای تو
و همراهانت تأمین گرفته ام، از کوه پایین بیا و با نماینده ارتش که همراه من است،
مذاکره کن. دادشاه پذیرفت. (میگویند عیسی خان هم قسم قران خورده که دادشاه بیا در
امان هستی...اما من در این مورد اطلاع ندارم...)
طغیـان دادشـاه در
بـلوچسـتان
یکی از مهمترین مسائلی که در بلوچستان در عصر پهلوی رخ داد طغیان دادشاه است. با به قدرت رسیدن رضا شاه و ایجاد اصل سیاست تمرکزگرایی، دولت مرکزی با ملوکالطوایفی به مبارزه برخاست و توانست در سال ١٣٠٧ ﻫ. ش. بر بلوچستان حاکمیت بیابد. اما ناتوانی دولت در سروسامان دادن به امور ایلات و ولایات موجب نابسامانی اوضاع بلوچستان گردید. سرداران و خوانین قدرت مطلقه محسوب می شدند و دائما برای حفظ منافع خود با هم درگیر بودند. نتیجۀ آن تشکیل دو اتحادیه مخالف از سرداران و خوانین در برابر هم بود. این وضعیت منجر به واکنش دادشاه علیه وضع موجود شد.
شعر دادشاه اثر مولانا عبداله روانبد پیشینی
جی مکران مام
یلان
باتی مدام عیش و گلان
هنچو که صد برگین گلان
گون ناز و کهیب و
گنگلان
پروا مبات تَی بلبلان
قهرمانان شناسنامه یک ملت هستند
ماریا دختر کوهستان
دادشاه یا میر دادشاه، یک زمیندار کوچک و کشاورز روستایی بلوچ، ساکن در منطقهٔ کوهستانی (سفید کوه) واقع در مرکز بلوچستان بود، که در اوایل دهه ۵۰ میلادی (اواسط دهه سی خورشیدی)، علیه دولت مرکزی ایران، سر به طغیان گذاشت. وی که برخی او را دادشاه سفیدکوهی، و از منطقه سفیدکوه واقع در مکران بلوچستان دانستهاند، از اعضای قبیله شیرانی محسوب میشد و برخی علت طغیان او را، تعدی و ستمی دانستهاند که از جانب خوانین محلی به وی و خاندان و قبیله اش روا داشته شده بود و بدین دلیل معتقدند که همین موضوع، در کنار حمایت حکومت پهلوی از خوانین محلی، به طغیان وی، سمت و سوی ضد رژیمی دادهاست.
دادشاه: شهید و قهرمان ملی بلوچ
دکتر محمد حسن حسین بُر
دادشاه در ناحیهی کوهستانی
اهوران در مرکز بلوچستان که خود در آنجا روستایی زمیندار کوچکی بود در اوایل
سالهای 1950 پرچم طغیان برافراشت.
گزارشهای مردمی علت شورش او را
تعدی و دستاندازی مأموران و ژاندارمهای «قجر» در زندگی روزمرهی
همولایتیهای او، اخذ مالیاتها و گرفتن رشوههای هنگفت از روستاییان مفلوک
ولایت او و بیحرمتی به آداب و رسوم و حیثیت قوم بلوچ میدانند. برعکس،
مقامات دولتی او و یارانش را «گروهی اوباش و راهزن» توصیف میکنند. درواقع،
کلمهی «یاغی» که در مورد دادشاه و دیگر شورشیان به کار میرفت، نمونهی
کلاسیکی است در نمایاندن تفاوت دیدگاههای دو طرف. در زبان بلوچی این
کلمه معنای تحسینآمیزی در خصوص کسانی دارد که مسلحانه در برابر «قجرها» قد
علم میکنند، حال آن که در فارسی معادل راهزنی و سرکشی است و در مورد
کسانی به کار میرود که بهخاطر ایستادگی در برابر اقتدار شاه شایستهی تحقیر
و سرکوباند.